شعر > آخرین لحظه دیدار


در اخرين لحظه ديدار به
چشمانت نگاه كردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو يا بي تو بهاريست ادامهٔ نوشته

شعر های عاشقانه

ساقيا امشب صدايت با صدايم ساز نيست    يا که من بسيار مستم يا که سازت ساز نيست.

غم اگر سيرم کند غصه اگر پيرم کند دست بزرگ آسمون اگر زمين گيرم کند ميگم فداي هر چي رفيق با معرفت.

اتل متل جدايي … عروسکم کجايي ؟ // گاو حسن پريشون … يه دل داره پر از خون // عشقم که رفت هندستون … خونه ام شده قبرستون // يه عشق ديگه بردار … يه دنيا غصه بردار // اسمشو بذار بچگي … تا آخر زندگي // هاچين و واچين تموم شد … عمر منم حروم شد

وقتي تو بودي ســــکـوت آنــچنان زيبـــا بــود ، که مي شد خــوشه هاي محبت را از خيال نام تو چيـد! وقتي تــــو بــــودي ، بــاور بــا تـــو بودن ، تنها به خوابي مي ماند که با نسيم صبحگاهي از آسمان خيالم به فراموشي سپرده مي شد! ولي وقتي بــروي ! شايد باور بــي تـــو بودن ، نگاه سرد مرا به مهرباني يک دوســت بيشتر آشـــنا کــند